یه خواهر برادر
در یکي از دبيرستان ها هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟”
محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين”
و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود !
اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفيد او نمره ۲۰ دادند .
فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی
تو نظرات یکی تبلیغ کرده بود این چتروم رو.
منم رفتم دیدم عالیهههه.
نمیخوام تبلیغ کنم ولیی خیلی باحاله.
اینم لینکش:
مايكل، راننده اتوبوس شهري، مثل هميشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسير هميشگي شروع به كار كرد. در چند ايستگاه اول همه چيز مثل معمول بود و تعدادي مسافر پياده مي شدند و چند نفر هم سوار مي شدند. در ايستگاه بعدي، يك مرد با هيكل بزرگ، قيافه اي خشن و رفتاري عجيب سوار شد او در حالي كه به مايكل زل زده بود گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» و رفت و نشست.
مايكل كه تقريباً ريز جثه بود و اساساً آدم ملايمي بود چيزي نگفت اما راضي هم نبود.
روز بعد هم دوباره همين اتفاق افتاد و مرد هيكلي سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روي صندلي نشست
و روز بعد و روز بعد
اين اتفاق كه به كابوسي براي مايكل تبديل شده بود خيلي او را آزار مي داد. بعد از مدتي مايكل ديگر نمي تواست اين موضوع را تحمل كند و بايد با او برخورد مي كرد. اما چطوري از پس آن هيكل بر مي آمد؟
بنابراين در چند كلاس بدنسازي، كاراته و جودو و ... ثبت نام كرد. در پايان تابستان، مايكل به اندازه كافي آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پيدا كرده بود.
بنابراين روز بعدي كه مرد هيكلي سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» مايكل ايستاد، به او زل زد و فرياد زد: «براي چي؟»
مرد هيكلي با چهره اي متعجب و ترسان گفت: «تام هيكل كارت استفاده رايگان داره.»
اگه پسرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟
اگه پسرا نبودن به کی می گفتن اوا خواهر ؟
اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟
اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟
اگه پسرا نبودن کي خونه رو مي کرد باغ وحش؟
اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟
اگه پسرا نبودن کی خالی می بست ؟
اگه پسرا نبودن دخترا به چي مي خنديدن؟
اگه پسرا نبودن کی چرت وپرت می گفت ؟
اگه پسرا نبودن کی زورگویی می کرد ؟
اگه پسرا نبودن کی مغنی می شد ؟
اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟
اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟ (هههههههه)
اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟
اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟
اگه پسرا نبودن کي تو کلاس مي رفت گچ مي ياورد؟
اگه پسرا نبودن کي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟
اگه دخترا نبودن کی یه ساعت جلوی اینه وامیستاد ؟
اگه دخترا نبودن پسرا به کی متلک می گفتن ؟
اگه دخترا نبودن کی به مامان جون کمک می کرد ؟
اگه دخترا نبودن پسرا صبح تا شب با کی حرف می زدن؟
اگه دخترا نبودن کی درس می خوند ؟ (هههههههههه)
اگه دخترا نبودن کی نازمی کرد ؟
اگه دخترا نبودن کی از سوسک می ترسید ؟
اگه دخترا نبودن کی جیغ می زد ؟
اگه دخترا نبودن کی خودشو واسه پسرا لوس می کرد ؟
اگه دخترا نبودن کی خواهرشوهرمی شد ؟
اگه دخترا نبودن جراحان پلاستیک ، دماغ کیوعمل می کردن ؟
اگه دخترا نبودن کی عزیز بابا بود ؟
اگه دخترا نبودن به کی می گفتن صغری ؟
اگه دخترا نبودن کی مانتوی تنگ می پوشید ؟
اگه باباها نبودن کی به دخترا می گفت : روسریتو بکش جلو؟
اگه باباها نبودن کی به پسرا پول تو جیبی میداد ؟
اگه باباها نبودن کی قربون صدقه ی دخترا می رفت ؟
اگه باباها نبودن کی از دستپخت مامان ایراد می گرفت ؟
اگه باباها نبودن دخترا کیو وقتی از سرکار میومد بوس می کردن ؟
اگه باباها نبودن کی بچه بی تربیتا رو تنبیه می کرد ؟
اگه باباها نبودن کی بجاش ( این بی ادبی بود فاکتور گرفتمش حالا بعد بچه ها نیایند بگند اله بله جیمبله )
اگه باباها نبودن کی هوو می اورد سر مامانا ؟
اگه باباها نبودن به کی می گفتن زن ذلیل ؟
اگه باباها نبودن بچه ها چطوری الاغ سواری می کردن ؟
اگه باباها نبودن کدوم بچه ای مجبورمی شد شب خودشو بزنه به خواب ؟
اگه باباها نبودن به کی می گفتن پدرسوخته ؟
اگه مامانا نبودن باباها چیکار می کردن ؟ ( دق )
اگه مامانا نبودن تلفن به چه درد می خورد ؟
اگه مامانا نبودن کی به بچه ها یه توپ دارم قلقلیه یاد می داد ؟
اگه مامانا نبودن کی از بچه ها جلو بابا شون دفاع می کرد ؟
اگه مامانا نبودن روزمادر کی بود ؟
اگه مامانا نبودن کی غصه می خورد ؟
اگه مامانا نبودن بچه ننه به کی می گفتن ؟
اگه مامانا نبودن شماهارو کی به دنیا می اورد ؟
اگه مامانا نبودن کی کجا چی کار می کرد ؟
اگه اینترنت نبود کی شصتا اسم داشت ؟
اگه اینترنت نبود کافی نت چی بید ؟
اگه اینترنت نبود علافا چی کار می کردن ؟
اگه اینترنت نبود هکرا با چی ور می رفتن ؟
اگه اینترنت نبود کی ازراه به درمی شد ؟
اگه اینترنت نبود چطوری یه پیرزن 20 سالش می شد ؟
اگه اینترنت نبود کی می تونست دوجنس داشته باشه ؟
اگه اینترنت نبود چی چشم وگوش بچه ها رو باز می کرد ؟
اگه اینترنت نبود چطوری بدونه این که صدات بیاد با بقیه حرف می زدی ؟
اگه اینترنت نبود من این چرت و پرتارو کجا می نوشتم ؟
اگه اینترنت نبود چی بود ؟
اصطلاحات خفن
باد بزن جيگر: غيبت، پشت سر ديگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخي، از جمله غيبت کننده مي شود.
بادمجون واکس کن: علاف، بيکاره، کسي که کارهاي بيهوده انجام مي دهد
پارس خودرو: سگي که راه مي رود و پارس مي کند
پاناسونيک: دختر ناز و خوش اندام
تخم اديسون: لامپ برق
حسين صافکار: صدام حسين که شهرها را با خاک يکسان مي کرد
خر به خراسان بردن: زيره به کرمان بردن
خفن: عالي، ترسناک، بي نقص، خوب و تحسين برانگيز، جالب و ديدني
خفن بازار: محلي که تيپ خيلي خفن دارد، محلي که اجناس خفني در آنجا زياد يافت مي شود
خلافي داشتن: شکم بزرگ داشتن (خلافي مخصوص ساختمانهايي است که برخلاف قوانين شهرداري ساخته شده و مقداري از خيابان يا پياده رو را تصاحب کرده باشد)
خيار شور: آدم بي مزه
دستماليسم: فرهنگ چاپلوسي
رفتم تو سايتش: تو نخ کسي رفتن
سازمان سنجش: کسي که زياد سوال مي کند
سازمان گوشت: آدم چاق و چله
سفرة الفقرا: روزنامه
سکه رايج بلاد اسلامي: صلوات، چيزي که همه توان آن را دارند
سوار درخت انگور: مست، کسي که شراب زيادي خورده و تلو تلو مي خورد
سوپر قلعه: آخر دهاتي بودن
سوراخ جورابتيم: نهايت مخلصي و فروتني در برابر دوست
سه دروغ بزرگ: دانشگاه آزاد اسلامي
سيامک سنجراني: سيم و سنجاق، اسباب ترياک کشي در زندان
فضانورد: معتاد به قرص، معتاد به حشيش که خيالات خام دارد
فلفل سبز: سرباز نيروي انتظامي (به خاطر رنگ لباس
کاکتوس: مامور نيروي انتظامي
کمپوت هلو: ماشين پر از دختر
کمپوت گلابی: ماشین پر از بسیجی...
شب، خوابـگاه دخــتـران، سکـانس اول:
دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.
شبنم: واا..! خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!
لالـه: خـدا منـو می کشـت این روز و نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد).
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟
لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! (بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟
لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟ فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!
شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.
لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!
در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!
فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!
شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتـر!
و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.
شـب، خوابــگاه پســران، سکــانـس دوم:
در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود.
میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.
مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!
میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره.
آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!
در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد.
میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!
مهـدی: اصلا حواسم نبود. توپ تانک فشفشه پرسپولیسی ابکشه!
و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند!
پسر : سلام.خوبي؟مزاحم نيستم؟
دختر: سلام. خواهش مي کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحيد/۲۶ و شما؟
دختر: تهران/نازنين/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگي!اسم مادر بزرگ منم نازنينه.
دختر: مرسي!شما مجردين؟
پسر: بله. شما چي؟ازدواج کردين؟
دختر: نه. منم مجردم. راستي تحصيلاتتون چيه؟
پسر: من فوق ليسانس مديريت از دانشگاه MIT اَمِريکا دارم. شما چي؟
دختر : من فارغ التحصيل رشته گرافيک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالي!واقعا از آشناييتون خوشحالم.
دختر : مرسي. منم همين طور. راستي شما کجاي تهران هستين؟
پسر: من بچه تجريشم. شما چي؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجاي تجريش مي شينين؟
پسر: خيابون دربند. شما چي؟
دختر : خيابون دربند؟ کجاي خيابون دربند؟
پسر : خيابون دربند. خيابون...... کوچه......پلاک....شما چي؟
دختر: اسم فاميلي شما چيه؟
پسر: من؟ حسيني! چطور؟
دختر: چي؟وحيد تويي؟ خجالت نمي کشي چت مي کني؟تو که گفتي امروز با زنت مي خواي بري قسطاي عقب مونده خونه رو بدي.!مکانيکي رو ول کردي نشستي چت مي کني؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائين؟چرا از اول نگفتين؟راستش! راستش!ديشب مي خواستم بهتون بگم امروز با فريده.... آخه مي دونين...........
دختر : راستش چي؟ حالا آدرس خونه منو به آدماي توي چت ميدي؟مي دونم به فريده چي بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فريده چيزي نگين!اگه بفهمه پوستمو ميکّنه!عوضش منم به عمو فريبرز چيزي نمي گم!
دختر: او و و و م خب! باشه چيزي بهش نميگم.ديگه اسم فريبرزو نياريا!راستي من بايد برم عمو فريبرزت اومد. باي
پسر: باشه عمه ملوک! باي......
یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون!
به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون ‘بنز’ و ‘ب ام و’ جایی نمیرن!
اون بوق و کرنای من هم گم شده… یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد!
آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم… امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است!
من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن.
. خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نیست!
برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان… دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟ شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه… این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا!
شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو می کنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا می کنن!
تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!… حالا هم که… ای داد!!! آقا نکن! بهت می گم نکن!!!
جبرئیل جان، من برم …. اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن…
فرهنگ لغت طنز ايروني
ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد
ازدواج : قمار زندگي است و در قمار معمولا برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند
الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را
اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميداند
ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد اتومبيل تازه اش دارد رفتار كند
زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال
بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند
بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر
چشم : عضويكه چشم چرانها با آن ارتزاق مي كنند
خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود
خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت
دست : عضوي كه در سينما نزد صاحبش بند نمي شود
دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود
رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است
سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست
سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند
عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد عشق تازه تري پيدا كرد
سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود
سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود
مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند
معجزه : دختر خانمي كه زنگ آخر جيم شود و به سينما نرود
موش : خانم هايي كه نصفه شب به جيب شوهر هايشان شبيخون مي زنند